پسرک گاهی...
پسرک گاهی...
دخترکِ قصه ات را بانویِ من صدا کن !
گاهی که با عجله اسمت را می گوید...
آرام بگو...
جانم ؟
بعد می بینی چه با شرم می گوید...
جانت بی بلا ...
گاهی بی دلیل برایش آبنبات چوبی بخر...
کنارش بنشین و تماشا کن دخترکی را که...
ذوق می کند از همان آبنباتی که باور کن...
شیرینش بیشتر بخاطرِ دستانِ توست...
پسرک...
بیا یک رازِ دخترانه برایت فاش کنم :
دخترها بیشتر از هرچیز سادگی دوست دارند...
یک سادگی پر از شوق هایِ کوچک و رنگی...
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و یکم مهر ۱۳۹۲ ساعت 20:2 توسط ندا
|
زندگی حکمت اوست